کد مطلب:188648 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:252

مختصری از فضایل و مکارم اخلاق امام محمد باقر
علم امام محمد باقر (علیه السلام)همانند دیگر امامان از سرچشمه وحی بوده، امامان آموزگار نداشتند و در مكتب بشری درس نخوانده اند. «جابر بن عبدالله» نزد امام محمد باقر (علیه السلام) دانش فرامی گرفت و به آن گرامی مكرر عرض می كرد: «ای شكافنده ی علوم، گواهی می دهم تو از كودكی از دانش خدادادی برخورداری...» . [1] .

شیخ مفید از عبدالله بن عطای مكه روایت كرده كه می گفت: هرگز دانشمندان را نزد كسی چنین حقیر و كوچك



[ صفحه 11]



ندیده بودم كه نزد امت محمد باقر (علیه السلام) دیدم؛ «حكم بن عقبه» با آن علم زیادش و جلال و شأنی كه در نزد مردم داشت، در نزد امام محمد باقر (علیه السلام)، مانند طفل دبستانی است كه در نزد معلم خود نشسته. [2] هر وقت «جابر بن یزید نجفی» از امام محمدباقر (علیه السلام) روایتی نقل می كرد و می گفت: وصی اوصیاء و وارث علوم انبیاء، محمد بن علی بن الحسین، صلوات الله علیهم اجمعین حدیث كرد مرا). [3] .

شخصی از «عبدالله عمر» مسئله ای را پرسید و او در پاسخ گفت: نمی دانم و گفت: «از محمد بن باقر (علیه السلام) بپرس كه كودكی خردسال است و مرا نیز از پاسخ سوال آگاه ساز...» آن شخص از امام محمد باقر (علیه السلام)سوال كرد و پاسخ قانع كننده ای شنید و برای عبدالله عمر بازگو كرد، عبدالله گفت: «این ها خاندانی هستند كه دانش شان خدادادی است.» . [4] .

شیخ كشی از «محمد بن مسلم» روایت كرده كه گفت: «هر



[ صفحه 12]



كار مشكلی كه به من رو می كرد و از حضرت امام محمد باقر (علیه السلام)سوال می كردم به اندازه ای شد كه سی هزار حدیث (پاسخ) از آن حضرت و از امام صادق (علیه السلام) نیز شانزده هزار حدیث (پاسخ) دریافت كردم» .

حاببه و البیه روایت كرده كه گفت: «مردی را دیدم كه در وقت عصر (ملتزم یا مابین كعبه و حجر) كه مردم اطراف او جمع شده بودند و از مشكلات خود سوال می كردند و به دنبال كلید مشكلات خود بودند و او در آن زمان اندك از جای خود بلند نشد تا آن كه هزار مسئله را فتوا داد و بعد بلند شد و رو به زحل خود كرد و منادی با صدای بلند فریاد زد «الا ان هذا النور الا بلج المسرح و النسیم الارج و الحق المرج» . یعنی: بدانید كه است نور بخشند كه بندگان را به طریقی دلالت می كند و این نسیم خوشبو است و به خاطر اوست كه جهانیان را به نسیم معرفت و دانش، معطر كرده است. این همان حقی است كه قدرش در میان مردم ضایع مانده است یا به دلیل ترس از دشمنان، مضطرب است.» و جماعتی را نگران دیدم: می گفتند مگر این شخص كیست؟! در جوابشان گفتند: «محمد بن علی



[ صفحه 13]



باقر (علیه السلام) است» .

او شكافنده ی دشواری های علوم و ناطق از فهم محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب (علیه السلام) است. ابن شهر آشوب گفته كه: گفته اند: [از هیچكدام از فرزندان امام حسن و حسین (علیهماالسلام) تفسیر، كلام، فتوا و احكام حلال و حرام دیده و شنیده نشده به جز این كه از امام محمد باقر (علیه السلام) بوده است]ابوالسعادت در كتاب فضایل الصحابه نقل كرده: جابر انصاری (ره) - كه سلام رسول خدا (صلی الله علیه و اله) بر او باد - تبلیغ امام محمد باقر (علیه السلام) را می كرده است و آن حضرت به جابر فرمودند: «وصیت كن كه تو به زودی به سوی خدای خویش باز می گردی» . جابر گریه كرد و گفت:ای آقای من! از كجا دانستی و این چه عهدی است كه از زمان رسول خدا (صلی الله علیه و اله) با من بسته است. حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) فرمودند: «سوگند به خدا، ای جابر كه همانا خداوند تعالی به من عطا فرموده علم آنچه كه بوده است و علم آنچه كه خواهد آمد، تا قیامت» جابر وصیت خود را كرد و زمان فوت او رسید.

روایت شده از رسول اكرم (صلی الله علیه و اله) كه فرمودند: «كه هرگاه



[ صفحه 14]



حسین (علیه السلام) از دنیا برود؛ قائم به امر و بعد از او علی پسرش است و اوست حجت و امام، برون آورد حق تعالی از صلب علی و فرزندی كه هم نام من و شبیه ترین مردم به من است، علم او علم من و حكم او حكم من است و امام و حجت بعد از پدرش، اوست» .

صاحب كشف الغمه روایت كرده كه، یكی از غلامان حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) گفته است: وقتی كه با حضرت به مكه رفتیم، زمانی كه حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) وارد مسجد شد و نگاهشان به كعبه افتاد؛ به حدی گریه كرد كه صدای مباركشان در مسجد بلند شد. من گفتم: پدر و مادرم فدایت شود. مردم شما را با این حال نگاه می كنند، خوب نیست. در حال حاضر صدای مبارك را از گریه كوتاه فرمایید. حضرت فرمودند: «وای بر تو! به چه دلیل گریه نكنم، همانا امید دارم كه پروردگار به خاطر گریه ام نظر رحمتی به من فرماید و به خاطر این رحمت در آخرت، نزد او رستگار شوم» . [5] و بعد حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) دور خانه ی خدا طواف كردند



[ صفحه 15]



و بعد از طواف، در كنار مقام به نماز ایستادند و به ركوع و سجده رفتند. وقتی كه سر از سجده برداشتند؛ قسمت سجده گاه آن حضرت از اشك چشمان شان، تر شده بود یكی از حالات امام این بود كه هر وقت خنده ای می كرد می گفت: «خدایا! مرا دشمن مدار» .

روایت شده كه امام محمد باقر (علیه السلام) هر جمعه، یك دینار صدقه می دادند و می فرمودند: «صدقه، در روز جمعه مضاعف می شود» . شیخ كلینی روایت كرده از حضرت امام صادق (علیه السلام) كه می فرمودند: «هرگاه كه پدرم از امری ناراحت می شدند، زن ها و فرزندان خود را جمع می كردند و دعا می كردند و آن ها آمین می گفتند» .

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «پدرم كثیر الذكر بود و به حدی ذكر می گفت كه هر وقت با او راه می رفتیم و طعام می خوردیم؛ او ذكر خدا می گفت و وقتی كه به مردم حدیث می گفت؛ ذكر خدا می گفت. دائما می دیدم كه زبان مباركشان به كام شریفشان چسبیده و ذكر (لا اله الا الله) می گفت. ما را در نزد خود جمع می كردند و به ذكر تا طلوع آفتاب سفارش می كردند



[ صفحه 16]



و پیوسته امر می فرمودند به قرائت قرآن و برخی از اهل بیت كه قرائت نمی توانستند، امر به ذكر گفتن می كرد» .



[ صفحه 17]




[1] علل الشرايع، ج 1، ص 212.

[2] ارشاد شيخ مفيد، ص 246.

[3] ارشاد شيخ مفيد، ص 246.

[4] مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 329.

[5] منتهي الآمال، ج 2، ص 179.